سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جبرئیل همراه هفتاد هزار فرشته پس از نمازظهر نزدم آمد و گفت : . . . ای محمّد ! هرکس با جماعت بودن را دوست داشته باشد، خداوند و همه فرشتگان دوستش خواهند داشت . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :67
بازدید دیروز :2
کل بازدید :26939
تعداد کل یاداشته ها : 58
103/9/10
4:20 ص

على بن ابى حمزه مى‏گوید:

دوستى داشتم که در دستگاه بنى امیه نویسنده بود، از من خواست از حضرت‏ صادق علیه السلام براى او وقت ملاقات بگیرم، حضرت اجازه داد. چون وارد شد سلام کرد و نشست و عرضه داشت: فدایت شوم، در ادارات بنى امیه نویسنده بودم و از اینرو مال فراوانى به دست آوردم.

حضرت فرمود: اگر بنى امیه کسى را نمى‏یافتند تا در تمام امور به آنان کمک دهد، امر مال و غنیمت و مسئله جنگ و امور سیاسى و اجتماعى، قدرت غارت کردن حق ما را نداشتند، اگر مردم آنان را رها مى‏کردند چیزى جز آنچه در دست داشتند، نمى‏یافتند.

جوان عرض کرد: فدایت شوم راهى براى خروج از مال حرام جهت من هست؟

فرمود: اگر راهنمایى کنم مى‏پذیرى؟ عرضه داشت: آرى، فرمود: از آنچه از این راه به دست آورده‏اى بیرون شو، اگر صاحبان مال را مى‏شناسى به آنان برگردان، اگر نمى‏شناسى از جانب آنان صدقه بده، در این صورت من بهشت را براى تو ضامنم!

جوان زمانى طولانى سکوت کرد و سر به زیر انداخت، سپس گفت: فدایت شوم، انجام دادم.

او با ما به کوفه برگشت، چیزى نبود جز این‏که از آن جدا شد حتى از لباس ضرورى بدنش، ما براى او لباس تهیه کردیم و مختصر نفقه‏اى به او مى‏رساندیم.

چیزى نگذشت که مریض شد، به عیادتش رفتیم، در یکى از عیادت‏ها او را به حال احتضار دیدم، چشم گشود و گفت: اى على بن ابى حمزه! به خدا قسم! امام صادق علیه السلام به عهدش وفا کرد!

این را گفت و چشم از جهان بست. چون به خدمت امام رسیدم به من نگریست و فرمود: عهدم را نسبت به دوستت وفا کردم، گفتم: فدایت شوم، راست مى‏گویى، او این مسئله را به وقت مرگش به من خبر داد. «1» در هر صورت از مال حرام به هر صورت که هست بپرهیزیم، زیرا مال حرام‏ باعث تاریکى باطن و غضب حضرت حق و دور افتادن از رحمت دوست و در بسیارى از مراحل، علت بطلان قطعى واجبات مانند نماز و طواف حج است.

پایگاه عرفا


  
  

  مقالات سید شهیدان اهل قلم

انقلاب یک تغییر دفعی و غیر تدریجی است، تحولی است که به یکباره روی می دهد.

این سخنی است که به سادگی بر زبان می اید ، اما بیان کننده هیچ چیز نیست مگر آنکه «علت تغییر» را دریابیم و از آن مهم تر ، «علت دفعی بودن تغییر» را . «تغییر» لازمه وجود جهان است و «زمان» لفظی است بیانگر همین تغییر. عالم هستی «ذات واحد» است متحول، و درست خلاف آنچه می پندارند، این تحول علت وجود زمان است ، نه بالعکس.

از اثبات این مدعا در می گذرم چرا که فرصت بسیار می خواهد و با این مبحث نیز چندان مرتبط نیست. و اما بشر، گذشته از تحولات فردی و جمعی ، تحولی دیگر نیز دارد که در آن فرد و جمع را از یکدیگر تفکیک نمی توان کرد. عالم هستی ذات واحدی است در حال تحول ، و بشر درپیوند با عالم هستی این سیر تحول کلی را نیز طی می کند. اگرمنتسب است به مولایمان علی (ع) که فرموده "اتزعم انک جرم صغیر و فیک انطوی العالم الاکبر..."این سخن فقط استعاره ای ادبی نیست. تاویل این سخن آن است که در حقیقت این انسان است که او را باید «عالم اکبر» دانست، نه عالمی که بیرون از وجود انسان تا لا یتناهی گسترده است . مفهوم «بیرون» و «درون» اینجا درهم می ریزد. در ظاهر، بشر جزئی از عالم هستی است و اما در باطن، عالم هستی آینه تجولات درونی بشر است.

نباید پنداشت که بشر از سر صرقه دریکی از سیارات یکی از منظومه ها ی خوررشیدی کهکشان کعبه پا به دنیا گذاشته است و فارغ از باقی عالم ، سیر تجولی را در کره زمین طی کرده و اکنون نیز عالم پیرامون ما نسبت به آنچه در این سیاره خاکی میگذرد بی اعتنا ست. اگر بشر رابطه بین تحولات انفسی خود و عوالم آسمانی را در نمی یابد ، نباید بینگارد که چنین رابطه ای وجود ندارد .

عالم ذات واحدی است و غایت آفرینش بشر از غایت کل وجود جدا نیست و اگر در ماثورات دینی ما هست که پس از برقراری حکومت عدل جهانی _ که غایت تکاملی مقام جمعی بشر است _ قیامت صغرا نیز واقع می شود و همه عالم هستی در هم می ریزد و نظام دیگری به خود می گیرد ، و از همین جاست.یعنی هنگامی جهان به مقصد می رسد که آدم _ در مقام کلی خود _ به مقصد تکاملی خویش رسیده باشد .... و این تکامل را به مفهوم متعارف تکامل بیولوژیک ناشی از «تطور انواع» نگیرید ، که آن خرافه ای بیش نیست .

مقصد تکاملی یا غایت آفرینش آدم کجاست؟ من نمی دانم بدون تفکر و تامل در «طرح کلی عالم» چگونه می توان به حقیقت رسید. مورچه ای که تلاش میکند تا آذوقه زمستانش را جمع آورد نه در عالم تامل می کند و نه خود را می شناسد، و همین که بشر در طرح کلی عالم می اندیشد و در جست و جوی حقیقت است معلوم می دارد که او روحآ امکان محیط شدن بر عالم هستی را دارد، اگر چه جسمآ به خاک وابسته است و امکان پرواز نیز ندارد. و حقیقت هیچ چیز را بیرون از طرح کلی عالم نمی توان دریافت، چه برسد به حقیقت وجود انسان را که مظهر همه عوالم است.

خلاف تفکر علمی جدید ، «آدم» خود مقصد و مقصود خلقت کائنات است و همه عالم اکبر عرصه ای است تا این کهکشان کعبه و این منظومه خورشیدی خلق شوند و این سیاره خاکی که نگین انگشتری عالم است و حجت اولین و آخرین خداوند را در خود می پرورد . یعنی همه عالم خلق شده است تا آدم خلق شود و اگر قدمای ما می گفتند که زمین مرکز عالم است ،این سخنی نیست که کوپرنیک و گالیله با یک تلسکوپ بتوانند آن را نفی کنند . «زمین مرکز عالم است» یک حکم تمثیلی است و نباید آن را در کنار احکام علوم تجربی نهاد و حکم به صحت و سقم آن کرد و اگر نه ،با عقل علمی جدید همه معتقداتی که انسان از طریق وحی و تاویل یافته است خرافاتی مضحک بیش نیستند. زبان تمثیل زبانی از یاد رفته است و عقل علمی جدید که به تبع اطلاق احکام علوم تجربی بر کل عالم پدید آمده چه می تواند دریابد که «حیات بشر با حجت الله آغاز شده و به حجت الله پایان میگیرد» یعنی چه؟ این عقل جدید چه می تواند دریابد که «هبوط از برزخ یا بهشت مثالی وجود بشر به ارض اسفل» یعنی چه؟این عقل جدید چگونه می تواند طرح کلی حیات بشر را در قصه آفرینش آدم دریابد؟ و نمی دانم انسانی که تاریخ را بر «انتظار موعود» معنا نمی کند، چگونه می خواهد معانی جنگ ها و صلح ها و تحولات تاریخی و انقلاب هارا در یابد؟ و به راستی من نمی دانم اگر کسی طرح کلی حیات بشر در قصه آفرینش را در نیابد، چگونه می خواهد معتقدات بشر را نسبت به وحی و ارسال انبیا و دین و معاد..... معنا کند؟

حقیقت آخرین چیزی است که بشر _ در مقام کلی خویش _ به آن خواهد رسید و بنابراین ، «حکومت حق» که بر مطلق عدل بنا شده، آخرین حکومتی است که در سیاره زمین بر پا خواهد شد. همه تحولات تاریخی در حیات بشر «در انتظار موعود» صورت گرفته است، چه بدانند و چه ندانند. اگر بشر «تصویری فطری» از غایت آفرینش خویش نداشت، هرگز با «وضع موجود» مخالفتی نمی کرد و نیاز به تحول یک بار برای همیشه در وجودش می مرد. اما هرگز بشر به وضع موجود رضا نمی شود و به آنچه دارد بسنده نمی کند، چرا که از وضع موعود صورتی مثالی دارد منقوش در فطرت ازلی خویش، و تا وضع موجود خویش را با این صورت مثالی و موعود منطبق نبیند دست از تلاش بر نمی دارد.آیه "یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملا قیه " تاویلی دارد و آن اینکه غایت تلاش انسان «لقای حقیقت» است _ چه انسان در حیثیت فردی خویش، چه در حیثیت جمعی، و چه در آن حیثیت کلی که بدان اشاره رفت.

آیا من بیش از حد خویش حجاب تقیه را ندریده ام؟ نمی دانم؛ اما هر چه هست ، من تصور میکنم که روزگار بیان این سخنان سر رسیده است.

پیامبران بزرگ همواره در اعصار جاهلی مبعوث گشته اند واین نه فقط به آن علت است که در عصر جاهلیت ، بشر مستغرق در ظلمات بیش تر نیاز به هدایت دارد، بلکه به این علت است که در صیرورت تاریخی حیات بشر این قاعده کلی وجود دارد که انسان تا گرفتار عصری از جاهلیت نشود قابلیت هدایت نمی یابد و اصلآ حکمت وجود شیطان در قصه آفرییش آدم در همین جاست که اگر شیطان نمی بود که انسان را از بهشت حقیقت مثالی وجود خویش به زیر آورد ، او قابالیت «تلقی کلمات» و «توبه» پیدا نمی کرد. " انا لله و انا الیه راجعون " «دایره کاملی» است که عالم هستی را معنا می کند. تلاشی که این انسان بر مهبط خویش برای رجعت به حقیقت وجود خود می کند مجموع تحولات تاریخی است که از حجت اول تا حجت آخر روی می دهد.

از رنسانس به این سو که آخرین عصر جاهلیت بشر آغاز شده، حیات تاریخی اقوام انسانی در سراسر سیاره به یکدیگر ارتباط پبدا کرده است تا بشر در حیثیت کلی خویش مصداق محقق بیابد و اگر تحولی روی می دهد برای همه بشریت یکجا اتفاق بیفتد. تعبیر «دهکده جهانی» نشان می دهد که آخر الزمان و عصر ظهور موعود رسیده است، چرا که آن تحول عظیم که بشر در انتظار آن است باید همه بشریت را شامل شود _که خواهد شد. در این آخرین عصر جاهلیت است که بشر در حیثیت کلی وجود خویش از اسمان معنوی هبوط خواهد کرد _ که کرده است _ و در همین عصر است که بشر در حیثیت کلی وجود خویش «توبه» خواهد کرد، که با پیروزی انقلاب اسلامی درایران _ که ام القرای معنوی سیاره زمین است _ این عصر نیز اغاز شده و می رود تا بالتمام همه زمین و همه بشریت را فراگیرد.

این سخنان نسبتی با هیستوریسیسم ندارد و البته اگر کسانی می خواهند با نسبت دادن این سخنان به تاریخ انگاری هگلی از حقیقت بگریزند و یا دیگران را به بی راهه ها و کژراهه ها بکشانند، خود دانند. عصر توبه انسان در حیثیت کلی وجود آغاز شده است و او می رود تا خود را باز یابد. آن که حقیقت را فراموش کند ، به مصداق "نسوا الله فانسیهم  انفسهم " خود را گم خواهد کرد و انسان امروز در یک رویکرد دیگر باره به حقیقت ، می رود تا خود را باز یابد.

فروپاشی کامل کمونیسم اگر چه اکنون دولت مستعجلی است برای دموکراسی غرب، اما حتی از میان سیاستمداران آمریکایی نیز هیچ کدام نیستند که این پیروزی را شیرین و بدون اضطراب یافته باشند. هیبت آنکه خواهد آمد و انتظار انسان را پایان خواهد داد از هم اکنون همه قلب ها را فرا گرفته است. انقلاب اسلامی فجری است که بامدادی در پی خواهد داشت، و از این پس تا آنگاه که شمس ولایت از افق حیثیت کلی وجود انسان سر زند و زمین و آسمان ها به غایت خلقت خویش واصل شوند ، همه نظاماتی که بشر از چند قرن پیش در جست وجوی یوتوپیای لذت و فراغت _ که همان جاودانگی موعود شیطان است برای آدم فریب خورده _ به مدد علم تکنولوژیک بنا کرده است یکی پس از دیگری فرو خواهد پاشید و خلاف آنچه بسیاری می پندارند، اخرین مقاتله ما _ به مثابه سپاه عدالت _ نه با دموکراسی غرب که با اسلام آمریکایی است ، که اسلام آمریکایی از خود آمریکا دیر پاتر است . اگر چه این یکی نیز و لو «هزار ماه» باشد به یک «شب قدر» فرو خواهد ریخت و حق پرستان و مستضعفان وراث زمین خواهند شد.

 


  
  

درس مارلون براندو به اصغر فرهادی


تصویر بزرگ

بیراه نیست اگر ما از یک کارگردان «ایرانی» که جوایز مطرح سینمایی جهان- به هر علتی- به او داده می‌شود انتظار داشته باشیم در ...
 
 
 
 
 
به گزارش فرهنگ نیوز به نقل از وطن امروز، در بیشتر نظرسنجی‌هایی که از منتقدان، کارگردانان و سینماگران جهان صورت گرفته و می‌گیرد، فیلم «پدرخوانده» ساخته فرانسیس فوردکاپولا در جایگاه اول یا جزو چند فیلم برتر تاریخ سینما دانسته می‌شود. از نظر محبوبیت و عامه‌پسندی نیز «پدرخوانده» همین جایگاه جهانی را داراست و به تعبیری بر قله صنعت سینما ایستاده است.

مراد از این نوشته کوتاه، توصیف جایگاه «پدرخوانده» در سپهر هنر هفتم نیست بلکه نیت توشیحی است به رفتار متفاوت بازیگر سرشناس این فیلم، مارلون براندو در مقام برنده اسکار بهترین بازیکن مرد برای ایفای نقش تاریخی «دون کورلئونه». براستی می‌توانید واکنش براندو افسانه‌ای را حدس بزنید؟

براندو جایزه اسکار را قبول نکرد، در مراسم حاضر نشد و به جای خود یک سرخپوست را به مراسم اسکار فرستاد تا بیانیه براندو را به نفع سرخپوستان و در اعتراض به رفتار غیرانسانی هالیوود با این صاحبان اصلی سرزمین آمریکا بخواند. البته اجازه داده نشد این سرخپوست تمام بیانیه را بخواند و بعد از این نیز مدیران و اهرم‌های رسانه‌ای هالیوود تا سال‌ها براندو را تحت تهاجم و فشار قرار دادند اما به‌رغم همه تبلیغات منفی هالیوود، میزان محبوبیت براندو در آمریکا و دیگر نقاط جهان افزایش یافت.

این بازیگر اکنون در میان بسیاری از علاقه‌مندان سینما و منتقدان به‌عنوان «بهترین بازیگر تاریخ سینما» شناخته می‌شود. خب! تا اینجا ما با یک هنرپیشه «آمریکا‌یی» طرف هستیم که اینگونه «استقلال» خود را حفظ می‌کند و حیثیت «وابسته» هالیوود را به چالش می‌کشد و حرکت او در تاریخ سینما ماندگار می‌شود، پس بیراه نیست اگر ما از یک کارگردان «ایرانی» که جوایز مطرح سینمایی جهان- به هر علتی- به او داده می‌شود انتظار داشته باشیم در مراسم گلدن‌گلوب یا اسکار درسی که از براندو می‌آموزد، این باشد که سر خود را بالا بگیرد و از موضع یک ایرانی غیرتمند، جنایت اخیر ترور و خون تازه ریخته شده دانشمند هسته‌ای کشورش را محکوم کند و اگر این شجاعت را ندارد که آمریکا و صهیونیست‌ها را خطاب قرار دهد- چرا که صاحبان اسکار همان‌ها هستند- لااقل غیرت داشته باشد و «به‌طور کلی» ترور را در جهان محکوم کند و به رسم مألوف فیلم‌های اصغر فرهادی یک پایان باز برای مخاطبش بگذارد تا مراد او را از «ترور» خود تفسیر و تاویل کنند.

آیا به نظر شما در برابر فداکاری‌های بزرگ یک ملت این انتظار زیادی است؟


  
  
پلیس فتا از مردم خواسته است با دیدن پیام‌های کوتاه مشکوک، موضوع را سریعاً به پلیس فتا گزارش کنند.

با بالا رفتن تعداد سایت‌هایی که ایمیل‌هایی با محتوای برنده شدن و پکیج طلایی و جایزه طلایی به افراد ارسال می‌کنند، گویی برخی از شرکت‌ها با اعلام اینکه افراد در قرعه‌کشی آن سازمان برنده شده‌اند، دست به شگردهای جالب و عجیبی در کلاهبرداری زده‌اند.

بنابراین گزارش برخی از پیام‌های کوتاه با درج تبلیغاتی از قبیل اینکه شما برنده شده‌اید و یا با اعلام اطلاعات زیر در قرعه‌کشی شرکت کنید و پیام‌هایی از این قبیل، از شما می‌خواهد تا شماره حساب، شماره کارت، رمز عبور، رمز دوم و یا تاریخ انقضای کارت را برایشان ارسال کنید، اما با توجه به پرونده‌هایی که در پلیس فتا موجود است؛ می‌توان گفت تمامی این پیام‌های کوتاه، تقلبی بوده و اهداف مجرمانه‌ای را دنبال می‌کنند و این پیام راهی برای سرقت از حساب شما است.

پلیس فتا از مردم خواسته است با دیدن اینگونه پیام‌های کوتاه، موضوع را سریعاً به پلیس فتا گزارش کنند تا از وقوع جرم و سوءاستفاده‌های احتمالی جلوگیری به عمل آید.

منبع: برنا


  
  

چت کردن ها و ...

 

 

پسر یا دختری را تصور کنید که دقیقا بر مبنای خیال از پشت 2 ‌مانیتور، رشته‌های ارتباط با همدیگر را می‌تنند و با این که چنین تنیدنی کار لذت‌بخشی برای آن دو است؛ اما متوجه نمی‌شوند این رشته‌ها آنقدر متراکم و حقیقی نیست که تاب وزن واقعیت را داشته باشد.در واقع ذهن دختر یا پسر در لحظه چت، تصویر ذهنی را با تصویر عینی اشتباه می‌گیرد. از سوی دیگر اعتیاد به این تصویر ذهنی، حاصل از وقت‌گذرانی در دنیای مجازی، فرد را از دنیای واقعی و دغدغه‌هایش از جمله کار، تحصیل، تفریح و مسوولیت‌های دیگر بازمی‌دارد. او مجبور است تا پاسی از شب، چشم‌هایش را به مانیتور بدوزد و صبح فردا را با احساس خستگی، خمودگی و ضعف آغاز کند.در سایت یاهو، هزاران نفر در اتاق‌های چت در حال جستجوی فرد مورد نظر برای گفتگو هستند. کاربران حاضر در این چت‌روم‌ها بیشتر نوجوانان و جوانان هستند که گاه به دلیل برخی محدودیت‌های خانوادگی از یک سو و کنجکاوی برای برقراری ارتباط با جنس مخالف ساعت‌ها در فضای مجازی برای یافتن فرد مورد نظر خود جستجو می‌کنند. این روزها استدلال کاربرانی که در فضای اتاق‌های چت به جستجوی دوست می‌گردند؛ حول محور آشنایی با دنیای تازه، کسب تجربه و ایجاد زمینه‌ای برای شناخت و آشنایی‌هایی بیشتر بین ? جنس مخالف می‌چرخد: «می‌خواهم خودم انتخاب کنم؛ پس لطفا منو از خطر نترسون.»
کلیک اول: سارا 2سال گذشته در چنین روزهایی روی تخت بیمارستانی در شهریار جان باخت. 3 مرد جوان که او را به بیمارستان آورده بودند، با شنیدن خبر مرگش یکباره ناپدید شدند. در همان نخستین لحظات، پزشکان بیمارستان دریافتند دختر جوان بر اثر مسمومیت شدید با قرص‌های روانگردان و مخدر شیشه به حالت کما رفته و دیگر هیچ گاه بیدار نشده است. او قربانی عشق اینترنتی به جوان همشهری‌اش شد. این را مجید، یکی از آن جوانانی که در ارتباط با این ماجرا دستگیر شد، می‌گوید: آن دختر را کریم به خانه ما آورد. می‌گفت با او که همشهری‌اش است، از طریق اینترنت آشنا شده و به او گفته اگر با هم به تهران فرار کنند، می‌توانند با هم ازدواج کنند و زندگی خوبی داشته باشند. او هم قبول کرده بود و آمده بودند به تهران. اما کریم زیر قولش زد. دختر بیچاره را به باغی در اطراف شهریار منتقل کردیم. روز مرگش داخل باغ قصد آزارش را داشتیم و برای این که به خواسته‌مان برسیم، مقدار زیادی قرص روانگردان و مخدر شیشه به او دادیم و نقشه شیطانی‌مان را اجرا کردیم. وقتی به خودمان آمدیم، دیدیم یخ کرده و دیگر نفس نمی‌کشد. ترسیده بودیم. رساندیمش بیمارستان. از حرف‌های پزشکان معلوم بود زنده نمی‌ماند. ما هم از آنجا فرار کردیم.

 

کلیک دوم: بررسی پرونده‌های ارجاع شده به اداره آگاهی بویژه در بخش پرونده‌های مربوط به فرار دختران از خانه بیانگر این است که در بیشتر موارد، دخترانی که به دلیل شرایط نامناسب خانوادگی، خانه را ترک کرده‌اند، پای پسری که بیرون از محیط خانه در شهر دیگری انتظارشان را می‌کشیده تا با یکدیگر به شهر یا کشور دیگری فرار کرده و آنجا زندگی مشترک خود را تشکیل دهند، در میان بوده است.وعده‌های رنگارنگ و فریبنده‌ای که در زندگی بسیاری از دختران یا حتی زنانی که به این امید، خانه را ترک می‌کنند، در همان چند روز اولیه حضور در خیابان رنگ سراب به خود می‌گیرند و دختران جوان خیلی زود می‌فهمند که تمام آن حرف‌ها و آرزوهای رنگارنگ و دلنشین که از زبان مرد رویاهایشان می‌شنیدند، فریبی بیش نبوده است.دختر نوجوانی در مشهد از طریق چت با پسر جوانی در تهران آشنا می‌شود. دختر که مطمئن است خانواده‌اش اجازه تنها سفر کردن را به او نمی‌دهند، صبح زود به بهانه رفتن به کتابخانه از خانه خارج می‌شود و با تهیه بلیتی عازم تهران می‌شود.
از آنجا که در تهران جا و مکانی نداشته، مجددا با دوست خود تماس می‌گیرد و به نشانی خانه‌ای که دوستش به او می‌دهد، می‌رود و در آنجا توسط آن پسر و دوستان او مورد سوءاستفاده قرار می‌گیرد.پسر و دختر جوانی از طریق چت با یکدیگر آشنا می‌شوند. پس از مدتی پسر که در کشور ترکیه است، از دختر می‌خواهد که به ترکیه سفر کند تا در آنجا یکدیگر را ملاقات کنند. دختر جوان که می‌دانست پدرش به او اجازه خروج از کشور را نخواهد داد، از خانه گریخت. پس از چند روز بلاتکلیفی، هنگامی که قرار بود با اندک پس‌اندازش شبانه و به صورت قاچاق از مرز عبور کند، شناسایی شد.جالب اینجاست که دختر جوان در اظهاراتش عنوان کرده بود که چیز زیادی از جزئیات سفرش نمی‌دانسته و پسر جوان تنها به او گفته که پس از رسیدن به ترکیه، با وی تماس خواهد گرفت.

 

هشدارها
وقایع تلخی که هر روز بر صفحات حوادث روزنامه‌ها نقش می‌بندد، پرونده‌های متعدد زیردست بازپرسان و کارآگاهان دایره جرایم جنایی، افزایش آمار جرایم اینترنتی در کشور، افزایش آسیب‌های اجتماعی همچون دختران فراری، قتل، تجاوز به عنف و ... هشداری است مبنی بر این که آمار جرایم و سوءاستفاده‌های اینترنتی در جامعه طی سال‌های اخیر با رشد تصاعدی نگران‌‌کننده‌ای در حال افزایش است.
هدف از این گزارش تنها برانگیختن نگرانی‌ها در جامعه نیست بلکه تلنگری است در درجه اول به نوجوانان و جوانان و خانواده‌های آنها که آگاه باشند و هوشیار و در درجه بعدی به صاحب‌نظران، مسوولان و متولیان امر در حوزه آسیب‌های اجتماعی تا با درک عمیق از اهمیت برخی عواقب سوء این پدیده نوظهور، با برنامه‌ریزی صحیح برای ارتقای سطح فرهنگ آحاد جامعه در رده‌های سنی مختلف بویژه جوانان و نوجوانان گامی هر چند کوچک در راستای پیشگیری و کنترل افزایش آمار جرایم اینترنتی و آسیب‌های اجتماعی ناشی از آن در جامعه بردارند.


  
  

انّ معَ العُسر یسری را یا می شنوی، یا می شنوی!


 


یک بار می پنداری که یکی دارد می گوید بعد از هر سختی ای آسان شدنی است،? پس سختی ها خسته ات نکند که تمام می شود و پَسش روی خوش زندگی را می بینی.


 


یک بار هم می پنداری که یکی دارد می گوید، که در سختی افتادی؟ میدانی قانونش چیست؟ قانون در سختی افتادن این است که گوش هایت شنوایی شان باز می شود،


 


دیگر می شنوی که:


 


رغبت و میلت را به سمت ربّ َت جهت دار کن. تا سختی برایت آسان شود.


 


دیگر می شنوی که:


 


این عملیاتی که در حال انجامش بودی، به اتمام رسیدی، از آن فارغ شو، آسودگی کن تا سختی برایت آسان شود.


 


دیگر می شنوی که:


 


بشنو تکلیفت را،? که دارم برایت مشقش می کنم تا خوب بنویسی اش در عالم. تا سختی کتاب و قلم برایت آسان شود.


 


خیلی چیزها می شنوی با عُسر.


 


عُسر،?حق های زیادی به گردن ما دارد.


 


ما به عُسر مدیونیم.


 


خدایا جان!


 


میدانی که؛


 


اگر عُسرهای ما را به ما نفهمانی، ما فهم درمان محقق نمی شود. و ما عُسرهایمان برایمان عُسر می ماند و در عُسرهایمان غوطه ور می شویم.


 


بدون هیچ یُسر و در آغوشت افتادنی.


  
  

 

خبرگزاری فارس: از مباحثی که امروزه مطرح است و از سوی گروهی مورد مناقشه واقع می‏گردد، بحث و یا برخورد حکومت اسلامی با عوامل بدحجابی یا بی‌حجابی به شکل آزادانه در محیط جامعه‌ی اسلامی است و این که آیا حکومت اسلامی می‏تواند با افراد بدحجاب برخورد عملی نموده و آن‌ها را به رعایت موازین شرعی در خصوص پوشش اسلامی الزام نماید؟

خبرگزاری فارس: آیا حکومت اسلامی حق برخورد با بدحجابی را دارد؟

از جمله مباحثی که امروزه در اذهان عمومی مطرح بوده و احیاناً از سوی گروهی مورد مناقشه واقع می گردد، بحث مانع شدن و یا برخورد حکومت اسلامی با عوامل بدحجابی یا بی‌حجابی به شکل آزادانه در محیط جامعه‌ی اسلامی است. مناسب به نظر می­رسد با قطع نظر از کم و کیف این کار در سطح جامعه‌ی اسلامی توسط مجریان این طرح، بحثی مبنایی نسبت به این مسأله صورت پذیرد.

پرسش اساسی در این باره این است که آیا حکومت اسلامی افزون بر نقش هدایت‌گری، تبلیغ، امر به معروف و نهی از منکر، می­تواند در عرض کارهای یاد شده با افرادی که به رفتار بی­حجابی یا بدحجابی مبادرت می­ورزند، برخورد عملی نموده و آن‌ها را به رعایت موازین شرعی در خصوص پوشش اسلامی الزام نماید؟ شایسته است مبانی اسلامی و ادله‌ی لزوم چنین کاری بررسی گردد تا افزون بر آن‌که در عمل به جهت آن‌که در جامعه‌ی اسلامی به سر برده و موظف به رعایت قوانین موضوعه در آن هستیم؛ نسبت به علت و فلسفه‌ی چنین برخوردی شناخت پیدا کنیم.

روشن است در این نوشتار کوتاه نمی­توان به شکلی مبسوط به تمامی ادله‌ی عقلی و نقلی این مسأله پرداخت بلکه تلاش می­شود به عمده­ترین آن‌ها در این باره اشاره گردد. مناسب به نظر می­رسد پیش از ورود به متون دینی و استنباط ظهورات آن در موضوع مورد نظر، تحلیلی عقلی از چرایی این عمل حکومت اسلامی ارایه شود و سپس در ادامه به ادله‌ی قرآنی و روایی آن نیز اشاره گردد.

دو سویه بودن رابطه‌ی میان اعتقاد و عمل

1. پر واضح است که امور روبنایی بر حقایق زیربنایی متکی است. در طبیعت به ویژه نباتات این حقیقت کاملاً آشکار است. درخت تنومند، زیبا و دارای شاخ و برگ­های متعدد از یک ریشه‌ی قوی، عمیق و مناسب خودش بهره­مند است. هرچه درخت بزرگ­تر، قوی­تر و راسخ­تر باشد، دارای ریشه­های ضخیم­تر، عمیق­تر و قوی­تر است.

انسان از این حقیقت مستثنی نیست. ظاهری دارد و باطنی، اعتقادهایی دارد که ریشه‌ی رفتارهای ظاهری انسان را شکل می­دهند و ظواهری دارد که روابط بیرونی را تنظیم می­کند. هرچه ریشه و اعتقاد صحیح­تر و عمیق­تر باشد، ظواهر و میوه­های رفتاری آن شیرین­تر و سالم­تر است و به هر میزان اعتقادها و باورهای او ناسالم و سطحی­تر باشد، ثمرات رفتاری ناسالم و تلخ‌تری تحویل می­دهد. قرآن کریم این معنا را با مثالی بسیار زیبا و شیرین بیان می­کند و ارتباط میان باطن دین و ظاهر آن را به صورت واضح بیان می­نماید. در سوره‌ی ابراهیم آمده است:

«ألم تر کیف ضرب الله مثلا کلمه طیبه کشجره طیبه أصلها ثابت و فرعها فی السماء تؤتی أکلها کل حین بإذن ربها...»[1]

«ای رسول ما، ندیدی که چگونه خداوند کلمه‌ی پاکیزه را به درخت زیبایی تشبیه نموده است که اصل و ریشه‌ی آن برقرار و شاخه‌ی­ آن به آسمان بلند است و آن درخت زیبا به اذن الهی همه‌ی اوقات میوه­های خوشی می­دهد ...»

ظاهر آیه‌ی شریفه حاکی از آن است که قرآن کریم، برخلاف برخی از به اصطلاح روشنفکران که از نزد خود دین را به اموری مانند: گوهر و صدف دین، ذاتی و عرضی دین و مانند آن تقسیم می‌نمودند، تمام دین را به درختی تنومند تشبیه می­کند که دارای ریشه­ای ثابت و استوار در زمین بوده و شاخه­های آن به سمت آسمان بلند است و مدام میوه­های پاک و زیبا حاصل می‌دهد.


تمام هویت دین در یک تشبیه قرآنی بر کلمه‌ی «طیبه» که همان «توحید» می­باشد،[2] استوار است و تمام اعمال و رفتار از این ریشه و چشمه‌ی طیب و طاهر سرچشمه می­گیرد. بنابراین؛ هرچه توحید قوی­تر و راسخ­تر باشد به همان میزان کارها محکم­تر و رفتارها خدایی­تر می­گردد.

در متون روایی ما، مبارزه‌ی [امام] علی­(علیه­السلام) در جنگ احزاب با بزرگ مشرکین مکه و سایر ممالک -عمربن عبدود- و شکست وی که به شکست لشکر کفر منجر گردید، با اعمال تمام امت رسول­الله تا روز قیامت برتر دانسته شد. به نظر می­رسد راز این برابری در نیت پاک و اخلاص بی‌نظیر آن حضرت در میدان مبارزه بوده است که عمل او را زیبا و مؤثر نموده است.[3]

بدون شک، اعتقاد سالم از معرفت صحیح ناشی می­گردد و معرفت صحیح با کسب مبانی یقینی و علوم وحیانی به دست می­آید. به دنبال شناخت است که دل باور نموده و اعتقاد پیدا می­کند و به دنبال آن، اعتقاد است که اعمال را شکل می­دهد. اگر بین اعتقاد از یک طرف و رفتارها از سوی دیگر دوگانگی به وجود آید، نفاق رخ می­نماید و دیر یا زود این دوگانگی خود را نشان می‌دهد زیرا چنین شخصی تنها در زمان محدودی می‌تواند خود را نگه داشته و در تضاد با اندیشه، اعتقاد و باطن خود عمل نماید اما؛ در نهایت به کسالت و بی­رغبتی در عمل منجر شده و در شرایط ویژه سریره‌ی خود را نشان خواهد داد.

اما کسی که عمل و ظاهر او مطابق با اعتقاد و باطن او بوده باشد، بدون ­شک عملی زیبا، پر رونق، بادوام و مؤثر انجام خواهد داد. هم‌چنین مدام با نشاط بوده و کسالتی در او دیده نمی­شود زیرا این اعمال از اصول و ریشه­ای تغذیه می­کند که آن ریشه به چشمه­ای متصل است که پیوسته در حال فیضان است.

اسلام یک دین گویا و ناطق است. افزون بر آن‌که ـ اصول و اعتقادهایی دارد که جایگاه آن قلب انسان بوده و اساس دین به شمار می­آید ـ به همین مقدار بسنده نکرده بلکه برای آن شعارهایی را تدبیر نموده است. این شعارها است که از آن اعتقادها خبر می­دهد و آن را برملا می­سازد. شعایر دینی چهره‌ی­ آن اعتقادها به شمار می­آیند و آن مقداری که این شعایر در دیگران مؤثر است، اصل اعتقاد مؤثر نیست. اساساً فرهنگ جامعه، زاییده‌ی مبادی و مبانی فکری مردم آن جامعه است.

از سوی دیگر، مطابق فرهنگ قرآن کریم این ارتباط دوسویه است یعنی اگر مبادی و اندیشه در رفتارهای اجتماعی و فردی مؤثر است و شکل رفتارها را تعیین می­کند، اعمال و رفتارهای آدمی نیز به همین صورت در معرفت و اعتقاد او مؤثر است. رابطه‌ی میان اعمال و اعتقادها یک رابطه‌ی دو طرفه است؛ عمل صالح، قلب و اعتقادهای قلبی را تقویت می­کند و جان را صیقل می­بخشد و ایمان را افزایش می­دهد. در مقابل، ایمان راسخ، عمل را زیبا ساخته و انسان را در تلاش خودامیدوار و راسخ می­نماید و قدرت مضاعف به او می­بخشد.قرآن کریم در این باره می‌فرماید:

«بل ران علی قلوبهم ما کانوا یکسبون؛[4] قلب­های آن‌ها به واسطه‌ی آن‌چه که به دست آوردند و کسب نمودند، زنگار گرفته است.»در آیه‌ی دیگری نیز می­فرماید:«ثم کان عاقبه الذین أساؤوا السؤا أن کذبوا بآیات الله؛[5] سپس عاقبت کسانی که کارهای بدی انجام می­دهند آن است که آیات الهی را تکذیب می­کنند.»

این دو آیه، رابطه‌ی عمل و اعتقاد را به خوبی نشان می­دهد که چگونه گناه و عمل ناشایست، اعتقاد را مریض کرده و به انکار خدا و نشانه­های او منجر خواهد شد. آیه‌ی محل بحث (24 و 25 سوره‌ی ابراهیم) نیز تأثیر اعتقاد را در عمل و رفتار بیان نموده است و آن را هم‌چون ریشه­ای نسبت به رفتارها قلمداد نموده است. حاصل آن‌که میان رفتارهای یک جامعه از یک‌سو و اعتقادهای آن‌ها از سویی دیگر، رابطه‌ای دو سویه برقرار است.

مکانیزم القای معانی

2. القای معانی و مکانیزم درک و فهم، منحصر در الفاظ و القائات زبانی نیست، بلکه دامنه­اش بسیار گسترده­تر است. اگرچه رابطه‌ی زبانی و کتبی رابطه‌ی شایع و متعارف بوده و از نعمت­های کم نظیر الهی به شمار می­آید؛ اما راه­های دیگری نیز برای انتقال معانی و مفاهیم بلکه احساسات و پیام­ها نیز وجود دارد.

کسی که به علامت نهی دست خود را حرکت می­دهد و یا کسی که برای تفهیم «امر به آمدن»، دست خود را به شیوه­ای دیگر تکان می­دهد، قهراً در حال القای معانی است. در همین مورد می­توان عصبانیت و رأفت او را در حد بالایی درک نمود. حرکات چشم و نحوه‌ی مواجه شدن، درهم بودن و یا خندان بودن، بدون کم‌ترین کلام، خود حاوی بسیاری از معانی است. انسان­ها نیز از این راه معانی را کاملاً درک نموده بلکه بیش از القائات لفظی متأثر شده و یا مؤثر واقع می­شوند. گاهی اوقات لبخند یک انسان وارسته و بزرگ، برای سال‌ها در روحیه و رفتار یک شخص مؤثر است.

دست مهربانی که بر سر فرزند کشیده می­شود، کوه عطوفت و مهربانی را در فرزند ایجاد می‌کند و روح آرامش، نشاط و اعتماد به نفس را به وی هدیه می­نماید. آن‌گاه همان‌طوری که انسان به دنبال ارتباطات کلامی و لفظی، باور پیدا کرده و به دنبال آن عمل می­نماید، هم‌چنین به دنبال این رفتارها و القائات غیرلفظی نیز معتقد شده و عمل نموده و شیوه‌ی رفتاری و گفتاری خود را تغییر می­دهد. پیداست قدرت القای معانی و میزان تأثیر اعمال و رفتارها که از راه غیر لفظ صورت می­پذیرد؛ فزون­تر از قدرت انتقال لفظ است.

انتقال معانی در بسیاری از موارد به طور ناخواسته و ناآگاهانه صورت می­پذیرد، کسی که در حال تکلم است و تکلم نیز امری کاملاً اختیاری است، شیوه‌ی درهم آمیختگی چهره‌ی او نوع نگاه و کیفیت سخن گفتن او، معانی دیگری را به صورت غیراختیاری به مخاطب منتقل می­سازد و انتقال این معانی معلول خواست یا عدم خواست او نبوده بلکه قهری و طبعی است. کارهایی که در سطح جامعه صورت می­گیرد، آبستن معانی و مفاهیم گوناگونی است که قهراً در مخاطب و افراد جامعه مؤثر بوده و اندیشه و بلکه احساسات و نگاه­های آن‌ها را به خود معطوف می­سازد.

رفتارهای اجتماعی مانند: تجمع‌های عمومی، دینی و سیاسی، کارهای گروهی و سراسری و ... با قطع نظر از اذکار و شعارهایی که افراد آن به کار می­گیرند، خود حاوی نکات بسیار فراوان و القا کننده‌ی معانی گوناگون انسانی، دینی، اجتماعی، سیاسی و مانند آن است.

چنان‌که این پیامد، تابع میل و خواست افراد آن اجتماع نبوده، بلکه از ثمرات قهری امور یاد شده است. حقایقی که از راه‌های یاد شده به افراد منتقل می­گردد، افراد را به شدت مجذوب نموده و احساسات آن‌ها را برانگیخته و در موارد بسیاری منجر به رفتار و عمل می­گردد.

قالَ امیرالمؤمنین(علیه السلام): «الْعُقُولُ أَئِمَّةُ الْأَفْکَارِ وَ الْأَفْکَارُ أَئِمَّةُ الْقُلُوبِ وَ الْقُلُوبُ أَئِمَّةُ الْحَوَاسِّ وَ الْحَوَاسُّ أَئِمَّةُ الْأَعْضَاء»ِ[6]

[امام] علی(علیه السلام) فرمودند: «عقول جلودار افکار و اندیشه­اند و اندیشه­ها پیشاهنگ قلوب هستند و قلب­ها نیز رهبران حواس­اند و حواس هم اعضا را هدایت می­نمایند.» 

در این حدیث شریف، امیرمؤمنان علی(علیه السلام) به نحو بسیار زیبایی میان اندیشه‌ی آدمی از یک سو و رفتار وی از سوی دیگر ارتباط برقرار می­نماید و در حقیقت، افکار را به عنوان مبانی اعمال و ریشه‌ی کردار معرفی می­فرماید.

3. بی­تردید به میزانی که انسان‌ها از راه دیدن و حواس متأثر شده و رفتارهای خود را شکل می­دهند از راه دیگر متأثر نمی­شوند. به عبارت دیگر، غالب افراد تا حقیقتی را از نزدیک مشاهده نکنند تأثیر چندانی در آن‌ها ندارد. مشاهده از نزدیک رفتارها و اماکن، تأثیر شگرفی در رفتارها و اعمال انسان­ها دارد.چنان‌که مشاهده‌ی امور ناصواب نیز به همین میزان نقش مهمی در اعمال و رفتارهای ناشایست اشخاص ایفا می­کند. بدون ­شک رؤیت از نزدیک خانه‌ی خدا تأثیری به مراتب فزون­تر از تأثیر مشاهده‌ی آن از راه سیما یا تصاویر و یا نقل ویژگی آن توسط زائران آن مکان مقدس است.

حاصل مقدمه‌های یاد شده عبارت است از، کسی که عامل پدیده‌ی بدحجابی یا بی­حجابی در سطح جامعه است در حقیقت با زبانی گویا و شفاف به نحوی که هرگز قابل تعدد برداشت و یا سوء فهم نباشد با مخاطبین خود به ویژه جنس مخالف سخن می­گوید و از آن‌جایی که مقوله‌ی بدحجابی امری ظاهری و مکشوف است و انسان­ها نیز غالباً از راه مشاهده‌ی امور حسی تحریک شده و عمل می­کنند؛ از این رو در نحوه‌ی رفتارهای عملی آن‌ها نیز به شدت تأثیر دارد.

با این بیان، کلام مُضحکی خواهد بود اگر گفته شود: «من در نحوه‌ی پوشش خود آزادم و کسی نمی‌تواند مزاحم من شود و به دیگران نیز کاری ندارم» در پاسخ می­گوییم: «اگرچه شما مدعی هستید که با کسی کاری ندارید ولی رفتار شما به شکل ناخواسته و با زبانی شفاف‌تر از زبان سر و یا حداقل همانند آن با مخاطبین سر و کار داشته و با آن‌ها سخن می­گوید.»

فعل بی­حجابی یا بدحجابی سخنش آن است؛ دیدن من و ... از من هیچ اشکالی نداشته و در واقع با این کار دعوت دیگران به ... از اوست. این همان چیزی است که مخاطبین خود را که غالباً از روح متوسطی برخوردارند به خود جلب نموده و آن‌ها را مشوش ساخته و محیط امن اسلامی را به فضایی آلوده و ناامن مبدل می­سازد؛ بلکه در سطحی وسیع­تر تبلیغی برای فرهنگ منحط غرب به شمار می­رود.


ممانعتی که کشورهای اروپایی مانند: فرانسه، آلمان و ...، از ورود خانم­های محجبه به مدارس و دانشگاه­ها داشتند، در همین راستا می­باشد. آن‌ها دریافته‌اند رعایت پوشش اسلامی در جامعه‌ی آنان و به ویژه در مقابل قاطبه‌ی جوانان که بیش‌تر از راه مشاهده متأثر می‌شوند، خود نوعی تبلیغ فرهنگ غنی اسلام به شمار می­آید.

دین مبین اسلام برای ترویج و تقویت آموزه­های خود تنها به جنبه‌ی ایجابی آن توجه نکرده بلکه حیثیت سلبی آن را نیز مورد توجه قرار داده است. کلمه‌ی توحید-لاإله إلا الله- مشتمل بر دو حقیقت است و به دو اعتقاد اشاره دارد، نخست باور داشتن به عدم خدایان دیگر و عدم قدرت و کمال مستقل در عرض آن و دوم اذعان به وجود «الله» تبارک و تعالی به عنوان منبع هستی‌های عالم.

در مورد تربیت انسانی نیز صرفاً وجهه‌ی مثبت را به انسان تلقین نمودن کافی نیست بلکه وجوه سلبی و مضر را نیز باید از او دور کرد. در شرع مقدس اسلام، هم عمل به معروف توصیه و امر شده است و هم نهی از منکر. به همین جهت در شرع اسلام خواندن نماز، که سمبل عبادت و تجسم ارتباط با خداوند متعال است، به صورت­ها و بیان­های متعددی تأکید شده است و در بیان پیامبر گرامی اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) به عنوان عمود دین، قلمداد شده است.

کعبه را به گونه­ای تدبیر نموده است که هرگز خالی از طواف ­کنندگان نباشد. اما اسلام و نبی مکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) به همین مقدار بسنده نکرده بلکه توصیه­های مکرری برای دوری از معاصی و کارهایی نموده­اند که انسان را به ورطه‌ی هلاکت نزدیک می­سازد. در اسلام از یک طرف به حفظ حرمت شخص رسول­الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله) توصیه شده است؛ و از طرفی دیگر، با شخص ساب النبی برخورد جدّی می­شود. هم‌چنین به میزانی که به قرآن ارج می­نهد، بی­حرمتی به آن را نیز حرام و مرتکب آن را مستحق تعزیر می­داند.

در فقه اسلامی به ویژه فقه شیعی، توقف و زندگی در بلاد کفر یعنی کشوری که به سهولت نمی­توان شعایر دینی را در آن برقرار نمود، کشوری که اقامه‌ی نماز جمعه و جماعت به صورت رسمی در آن ممکن نیست و یا حفظ حجاب و مانند آن مقدور نیست، ماندن در آن حرام و مهاجرت از آن محل واجب است.[7]

علت آن معلوم است زیرا در محلی که شعایر الهی اقامه نمی‌شود و در بسیاری موارد به صورت قهری به بی‌مبالاتی نسبت به آن نیز منجر می­گردد، در چنین شرایطی انسان مؤمن و دیندار در تدین خود ضعیف شده و جرأت ابراز ندارد و به ویژه فرزندان و نونهالان با مشاهده‌ی شعایر کفر و مشاهده نکردن شعایر دینی به صورت قهری به سمت و سوی آنان متوجه شده و دین و تدین در نزد آنان رنگ می­بازد.

آن‌گاه اگر در یک کشور اسلامی که حاکم آن مسلمان و مجری فرایض دینی به حساب می­آید، شعایر کفر و رفتارهایی که در بلاد غیراسلامی شیوع داشته و رایج است، شیوع پیدا کند، در این صورت نقض غرض الهی شده و حاکمیت حاکم اسلامی مخدوش می­گردد.

یک مادر حاذق که دغدغه‌ی سلامت فرزند را دارد، تمام همت او مصروف این نیست که فقط فرزند را با غذاهای مناسب تقویت نموده باید مراقب باشد مریضی­های احتمالی که اطراف او را فرا گرفته است فرزند او را گرفتار نسازد. اگر مادری تمام تلاش خود را معطوف نماید تا غذاهای مناسبی به فرزند خود بدهد اما در مقابل بیماری­ها از او حفاظت نکند در حقیقت او نقش مادری را به خوبی ایفا ننموده است. زیرا این دو یک هدف را دنبال می­کنند و آن عبارت است از: حفظ، رشد و بالندگی فرزند.

به همین میزان اگر حاکم اسلامی تمامی فرایض دینی را در سطح جامعه انجام دهد و از آن مراقبت نماید اما؛ نسبت به حرکت­های مسمومی که در سطح جامعه توسط شیاطین صورت می‌پذیرد، رفتارهایی که جز تضعیف آموزه­های دینی ره­آورد دیگری برای انسان ندارد، مقابله­ای نداشته باشد، چنین حاکمی در حقیقت نقش خود را نتوانسته است عملی نماید و حاکم موفقی نیست.

با توضیحی که ارایه شد معلوم می­گردد، دولت اسلامی نه تنها باید با نمادهای کفر و رفتارهایی که تبلیغ آیین غیراسلامی است، مبارزه نماید بلکه باید تفحص نموده و در صدد ریشه­کنی آن برآید و عوامل آن را بازشناسی نموده و برخورد عملی نماید.

مبحث دوم: آیات

با تأمل در آیات الهی می­توان بر ضرورت پاسداشت و حفظ پوشش اسلامی ادله­ای را اقامه نمود که به اختصار به چند آیه اشاره می­شود.

در قرآن کریم بر لزوم و ضرورت فریضه‌ی عظیم «امر به معروف و نهی از منکر» تأکیدهای فراوانی شده است، چنان که در قالب قصه‌ی اصحاب السبت نیز این مسأله و عواقب شوم ترک آن بیان شده است.[8]


در فقه اسلامی به مسأله‌ی امر به معروف و نهی از منکر از دو جنبه‌ی فردی، گروهی و تشکیلاتی نگریسته شده است. در جنبه‌ی فردی، تمامی مردم موظف‌اند با فراهم بودن شرایط، به این وظیفه‌ی حیاتی همت گمارند و دیگران را به معروف و خوبی­ها، دعوت و با فساد، تباهی‌ها و زشتی­ها مبارزه کنند و از ترویج مفاسد و مناهی ممانعت به عمل آورند.

جنبه‌ی دیگر این فریضه‌ی الهی، جنبه‌ی حکومتی و تشکیلاتی است که نه تنها از دست تمامی افراد ساخته نمی­باشد؛ بلکه اقدام به بعضی از مراتب آن برای عموم مردم جایز نیست و اقدام به آن، از شئون حکومت اسلامی و تشکیلاتِ برخوردار از پشتوانه‌ی قدرت اجرایی است و افراد در صورت اذن حاکم اسلامی می­توانند عهده­دار آن شوند.


پی‏نوشت‏ها:

[1]. سوره‌ی ابراهیم، آیات 24-25.

[2]. ر.ک: سید محمدحسین، طباطبایی، المیزان، ج11، ص51-52 ذیل آیه‌ی شریفه.

[3]. قال رسول­الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله): لمبارز? علی بن ابیطالب ع لعمربن عبدود یوم الخندق أفضل من عمل أمتی إلی یوم­القیام?.(بحارالأنوار، ج41، ص96، باب مهابته و شجاعته.)

[4]. سوره‌ی مطففین، آیه‌ی 14.

[5]. سوره‌ی روم، آیه‌ی 10.

[6]. بحارالانوار، ج1، چاپ دوم، مؤسسه‌ی الوفاء، بیروت، کتاب العقل و الجهل، 1403، ص96.

[7] . زین الدین بن علی، العاملی، مسالک الافهام، ج3،ص17.

[8]. در چند جای قرآن کریم به قصه‌ی اصحاب السبت اشاره شده است. در سوره‌ی اعراف آیه‌ی 163 به صورت کامل بدان پرداخته شده است: و سئلهم عن القریه التی... اصل قصه مربوط به گروه بنی‌اسراییل است که خداوند برای امتحان آنان، گروه ماهیان را در روز شنبه نمایان می­ساخت و آن‌ها را از صید آن ممنوع فرموده بود اما آنان از این فرمان سرپیچی کردند و گروهی نیز با آنان هماهنگ بوده و یا نهی از منکر نکردند و خداوند تنها گروهی را که آن‌ها را از این کار نهی کرده بودند نجات داده و سایر افراد را به غضب الهی دچار نموده است. گروهی که از فرمان الهی سرباز زدند را مسخ نموده و به شکل میمون مبدل ساخت.


نویسنده: دکتر نادعلی علی‏نیاخطیر، عضو هیأت علمی پژوهشگاه اندیشه‌ی اسلامی و دبیرخانه‌ی خبرگان رهبری

منبع : برهان


  
  

شهدا شرمنده ایم.....


سلام رفقا خوبید که انشاالله


چند وقت ذهنم درگیره همش فکر می کنم آیا حرفای شهدا رو قشنگ گوش کردیم.الان کارایی که اجام میدیم همون چیزایی که شهدا می خواستم دو سال پیش قبل از ما رمضون بود از شبکه باران استان گیلان اومده بودن با خانواده شهید محمدتقی خوش خواهش که عموی این جناب باشه مصاحبه کنن کارگردان یه سوال رو از همه خانواده پرسید البته از کسایی که می خواستن مصاحبه کنن جوابا خیلی متفاوات بود. سوال این بود که از جونای امروزی یا بهتر بگ نسل سوم     چه انتظاری دارید؟پدر من جواب داد که مثلا یاد شهدا همیشه باشن، حجاب شون رو رعایت نکنن و....


اما عمه من خیلی حرف قشنگی زد گفت من باید ببینم خود من برای بچهیخودم چیکار کردم آیا حرفایی که اون شهید گفت به بچه ی خودم انتقال دادم واقعا قشنگ گفت.


من با خیلی از این کایی که جبهه رفتن نشست و برخاست داشتم از کارا و رفتارشون یه چیز فهمیدم که این که اونایی که رفتن جبهه و زنده موندن فقط دو دلیل داشت یا لیاقت نداشتن یا باید زنده می موندن و زینب وار حماسه ای که شهدا تو کربلای ایران کردن رو به نسل سوم مثل ما می رسوندند .


وقتی فیلم خراجی های 1 و2و3 دیدم به حرفم رسیدم حاجی گیرنوف و بیژن مرتضوی و ...این واسه این شهید نشدن که لیاقت نداشتن ولی سید مرتضی و حاجی که زنده جانباز شیمیایی شد به خاطر این که حرف شهدا یا بهتر بگم پرچم شهدا رو به ما برسونه. البته باید توی این میون این حرف و جانندازم که این ها خیلیاشون کارشون و درست انجام ندادن مثلا طرف حرفای زیادی از جنگ و جبهه داره اما به نسل سوم حرفاشو و حرفای شهدا رو نرسوند خدا شاهده اگه شهدا از این ها بخوان بگذرن من جونی که حتی امام خمینی رو هم ندیدم ولی قدم توی این عرصه گذاشتم ازشون نمی گذرم.


اولین گروه اعزامی به جبهه از شهر ما بود معروف به گروه سیاه جامگان.هفته ی اول جنگ ده دوازده نفر از بچه های شهرمون که نمی دونم برای چی سیاه پوشیده بودن به فرماندهی صادق فلاح پور که رفیق فابریک احمد شوش بود پا میشن میرن جنوب (کسایی که کتاب دا رو خوندن تو صفحه فکر کنم 490 تا 500 اسم گروه سیاه جامگان و                     صادق فلاح پور و نوشته و میدونن) اینا 8 سال جنوب میمون و با دشمن می جنگن همین حاج صادق فلاح پور ما الان تو شهر خودمون میگیم بیا خاطرات جنگ و بگو نمیاد حالا دلیل خاصی داره من نمی دونم. بچه های سیره تفحص شهدا خودشون و کشتن تا یه بار با این برادر مصاحبه کنن .آخه خودتون بگین اگر من جون ندونم درست شهدا از من چی خواستن باید چی کار کنم .حالا خدارو شکر خود شهدا بیکار نبودن 4 تا وصیت نامه 4 تا دست نوشته داشتن والا باید


دهنمون سرویس میشد تا منت اینا رو می کشیدیم بیایین سخنرانی کنید شایدم تا حالا دشمن تونسته بود این انقلاب و از دست ما در بیاره .از یه طرف دیگه افراد میان در مورد جنگ فیلم درست می کنن بابا جنگ کاملا تحریف می کنن به ورد این جونا میدن آخه چی بگم اومدن فیلم درست کردن به نام عهمچون سرو که تو یه پادگان چند نفر داشتن حالا مثلا با دشمن می جنگیدن خدا شاهده والا ما پیک نیکم این طوری که اینا می رفتن ما نمی رفتیم .بالغ بر 90 درصد این فیلم دروغ بود بابا . حالا نمی دونم فیلم در مورد شهید بابایی درست کردن آقا دستتون درد نکنه ولی من همیشه از کارای اینا تعجب ی کنم واسه این که مخاطب بیشتر داشته باشن هر کاری دلشون بخواد میکنن بابا زندگی شهید بابایی که اینقدر تب و تاب عشقی نداشت حالا این هیچی برید کتاب شهید عباس بابایی رو بخونید (پرواز تا آسمان فکر کنم) توش دقیقا نوشته که شهید بابایی موهاشو همیشه با ماشین شماره 4 میزد این یعنی این که تقریبا کچل بود شهید بابایی ما رو ببخشن حالا تو فیلم شما سید شهاب حسینی رو میبینید که مو داره در حد لالیگا .بابا اینا دیگه کین ....


حاج آقای پناهیان یه حرف خیلی قشنگی میزد میگفت: واژه الله اکبر واژه خیلی قشنگیه که زمان جنگ ایران و عراق بسیجی ها یه الله اکبر میگفتن میزدن به دل دشمن ما از این کلمه تو فیلمامون یا جاهای دیگه درست استفاده نکردیم هالیوود اومد فیلم درست کرد که یه عده با گفتن الله اکبر میلیون ها آدم بیگناه رو میکشتن .خدا به داد برسه دشمن داره با تمام قدرت کار میکنه اونوقت ما فقط نشستیم و می گم آره آره حرفای شما درسته حرفای آقای رائفی پور هم درسته دکتر عباسی هم راست میگه حرفای آقای رحیم پور هم کاملا درسته چه زیبا میگه سردار سعید.......


خدا به داد برسه......


  
  

سلام به تموم رفقا که میان وبلاگ این جانبو می خونن بر اساس آمار وگذارشاتی که به دست ما رسیده ما فهمیدیم رفقا نظر کم میذارن تصمیم گرفتیم که یه متن با حال توپ بزاریم و رفقا حالشو ببرن حالا

 

چی شد که تصمیم گرفتیم با این موضوع یه متنی انتخاب کنیم بر میگرده به...  بیخیال آقا دوس داری کسی تو زندگی شخصی تو دخالت کنه خوب معلومه که دوست نداری .حالا بگذریم از این مسایل بریم سر

 

اصل مطلب  فقط نمی دونم اول اونایی که فهمیدند و بنویسم یا اول اونایی که نفهمیدند ...............شیر یا خط میکنیم ..................اول اونایی که نفهمیدند مثل آقای x     :

 

اونا که نفهمیدند:

 

ماجرا از این جا شروع میشه که تو شهرمون دو دوره انتخابات قبل خیلیا اومدن خودشون کاندید کردن واسه رای آوردن و رفتن به مجلس اما توی این میون یه نفر رای آورد و دلیل رای آوردنش چیزی نبود جز این

 

که مردم می خواستن نفر قبلی رای نیاره به ایشون رای دادن ما که درست نمی شناختیمشون .ایشون دوره اول با مدرک لیسانس تشریفشون و بردن مجلس وبا فوق لیسانس برگشتن و دوره دوم هم که

 

واسه خودش جریانی داره با فوق لیسانس رفتن و با دکترا برگشتن دمشون گرم .بابا تو نماینده مردمی ما هستی فقط بزار ما بریم ده دقیقه اونجا بشینیم این مدرک لیسانسمون دستمون بیاد .اما از اینا

 

بگذریم

 

وارد بحث اصلی تر بشیم. ما میدیدیم ایشون ومیارن واسه سخنرانی ها درباره شهدا بدم حرف نمی زد اما من همیشه واسم جای سوال بود که ایشون تو کدوم یکی از مناطق خدمت کردن رفتم از یکی از

 

رفیق صمیمی هاش پرسیدم خندید واسم گفت ایشون حتی یک روز هم جبهه نرفته تازه ما میگفتیم بیا با ما بریم جبهه به ما هر دفعه یه جواب میداد مثلا یه بار گفت من حاضرم شکار خوک برم ولی جبهه

 

نیام یه دفعه دیگه می گفت من هنوز واسم اثبات نشده امام حقه یا صدام البته ایشون ریاضیشون فکر کنم خیلی خوب نیست چون هشت سال این معادله واسشون طول کشیده که امام حقه یا صدام

 

خیلی جالبه ها نه ؟الان یه چفیه انداخته گردنش تا نوک زانوش و میگه بله ما هرچی داریم از شهدا داریم دمش گرم بابا ایول. من گفتم اینا نفهمیدن اما حرفمو یه جورایی عوض میکنم میگم اینا فهمیدن. البته 

 

 چه جور فهمیدنی فهمیدن چه طور سر این مردم کلاه بذارن  دمت گرم آقای x .

 

اما اونا که فهمیدند:

 

اسمش بود حاج ابوالحسن تو لاهیجان زندگی میکرد فامیلشم بود کریمی.حاج ابوالحسن کریمی.این حاجی ما خیلی آقا و گل بود تو لاهیجان زمان جنگ فرماندار بود یه روز یه پیرزنی ساعت 6 صبح هنوز

 

فرمانداری باز نشده بود رفت اونجا.دید در بازه رفت تو نگاه کرد دید یه نفر داره اتاقا رو جمو جور میکنه جارو میزنه و... اون مرد اومد کنار پیرزن بیچاره با حالت خاضعانه گفت مادرجان مشکلی واست پیش

 

اومده .گفت با فرماندار کار دارم تو نمی تونی کار مو و حل کنی .اون مرد گفت حاج خانوم حالا بگو شاید از دست من کاری بر بیاد. گفت برو بابا از دست تو کاری بر نمی آد تو برو جاروتو بزن .

 

اونمرد اصرار کرد اون پیر زن کارشو بگه ولی نگفت ساعت اداری شد همه کارمندا اومدن اون پیرزن رفت دم در اتاق فرماندار در زد و رفت تو یه هو با صحنه عجیبی رو به رو شد دید  همون آقایی که داشت

 

آّبو جارو میکرد پشت میز ریئس نشسته دید از سر جاش بلند شد و چقدر تحویلش گرفت با تعجب گفت نه نه جان تو فرماندار بودی؟؟نمی دونم دقیق کجا و کی ایشون به شهادت رسیدند ولی می دونم آخر

 

شهید شدن..

 

 ایکاش اونایی که میگن ما هرچی داریم از شهدا داریم این کسا رو سر لوحه کارشون قرار بدن.بابا نرفتی حبهه خوب یه طرف، معادله هشت ساله حل کردی یه طرف در دوره مجلس کارشناسی ارشد و دکترا

 

گرفتی بازم یه طرف اما الان یه ذره بیشتر هوای مردم و داشته باش

 

البته نه دیگه الانا چون الان همه نماینده ها واسه دو تا رای بیشتر خادم و نوکر مردم هستن این بود انشای من.

 

نظر یادتون نره .........یا علی 

 

 


  
  

 

یکى از اعمالى که سیدبن طاووس به آن اهمیت مى‏داد، صدقه براى حفظ وجود مقدس امام زمان(عج) بوده است، چنانچه به فرزند خود سفارش می‌کند: ابتدا براى آن حضرت صدقه ده، قبل از اینکه براى خود و عزیزانت صدقه بدهى

 

 

 

 

 

در ماه صفر بزرگ‌ترین مصیبت وارده به امت اسلامی یعنی رحلت پیامبر اعظم(ص) رخ داده است؛ از این رو این ماه را ماه مصیبت و عزا می‌خوانند و شیعیان در این بسیار محزون هستند. عده‌ای نیز همین موضوع را دال بر منحوس بودن ماه صفر می‌دانند. همچنین در چرایی نحوست ماه صفر دلایل دیگری نظیر شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع) در این ماه را ذکر می‌کنند. ضمن این که ابتدای ماه صفر با ورود کاروان اسرا به شهر شام مصادف است، نیز آغاز جنگ صفین در نخستین روز صفر بوده است.
از این رو ، تأکید بسیاری بر صدقه دادن برای دفع بلاها و رفع نحوست ماه صفر شده است.
با توجه به این که در نخستین جمعه ماه صفر قرار داریم و جمعه‌ها نیز متعلق به حضرت صاحب الزمان(عج) است، آداب صدقه دادن برای سلامتی آن حضرت را با استناد به کتاب «امام زمان و سید بن طاووس» به قلم سید جعفر رفیعى بررسی می‌کنیم.
اهمیت این موضوع از زبان سید بن طاووس (متوفی 664 ه.ق) در این است که این عالم ربانی در زمان غیبت کبری با حجت‌بن الحسن(ع) دیدار داشته است.

یکى از اعمالى که سید بن طاووس، رحمة الله علیه، به آن بسیار اهمیت مى‏داده، صدقه براى حفظ وجود مقدس امام زمان، ارواحنا فداه، بوده است چون یکى از تکالیف زمان غیبت صدقه دادن است‏به آنچه میسر است‏براى حفظ وجود مبارک امام زمان(عج).
به طور کلى صدقه آثارى دارد یکى اینکه صدقه نمایشگر صداقت ایمان مؤمن است که با انجام آن نشان مى‏دهد تا چه حد در وادى ایمان و خداپرستى صادق است و از این طریق نیازمندیهاى مؤمنان رفع مى‏گردد و رفاه عمومى به وجود مى‏آیدچنان که قرآن کریم در آیه 103 سوره توبه مى‏فرماید: «خُذ مِن اَموالِهِم صَدَقَةً تُطهِرُهُم و تُزَکِیهِم بها» اى رسول ما! تو از مؤمنان صدقات را دریافت کن تا بدان صدقات نفس آنها را پاک و پاکیزه سازى.
مؤمن صدقه را باید خود یا براى فایده و غرضى که در نظر دارد بدهد و یا براى حفظ نفس خود و یا محبوب و عزیزى که بسیار نزد او گرامى است و چه محبوبى بالاتر از امام زمان، ارواحنا فداه، که اصلاح بسیارى از امور دینى و آخرتمان بستگى به وجود و سلامتى آن حضرت دارد و این مطلب به دلیل عقل و نقل ثابت است که هیچ شخصى عزیزتر و گرامیتر نیست و نباید باشد از وجود مقدس امام زمان، ارواحنا فداه، بلکه حضرتش باید محبوبتر از نفس خودمان باشد و اگر چنین اعتقادى نداشته باشیم در ایمان و معرفتمان نسبت‏به آن حضرت ضعف و خللى وجود دارد.
لذا سید بن طاووس، رحمة الله علیه، به فرزند خود سفارش مى‏فرماید: «ابتدا کن به صدقه دادن براى آن حضرت قبل از اینکه براى خود و عزیزانت صدقه بدهى».
باید توجه داشت که آن حضرت هیچ احتیاجى به صدقه و دعاى ما ندارد بلکه از شؤون بندگى و اداى بعضى از حقوق بزرگ آن حضرت است و خود یک نوع اظهار محبت و دوستى به آن جناب است، و این عمل راه و سببى است‏براى جلب رضاى پروردگار و حصول قرب به خداوند در قضاى حوائج و دفع بلا.
لذا آثار صدقه به انفاق کنندگان آن مى‏رسد مخصوصا اگر انفاق براى اظهار محبت و دعا براى وجود مقدس امام، علیه السلام، باشد.

سید بن طاووس، در کتاب «امان‏الاخطار» در ضمن دعایى که براى صدقه دادن در وقت‏سفر ذکر مى‏کند، مى‏نویسد:
«اَللهُمَ اِنَّ هَذِهِ لَکَ وَ مِنکَ وَ هِىَ صَدَقَةٌ عَن مَولانا المهدی، عجل‏الله‏ فرجه، وَ صَلِّ عَلَیهِ بَینَ اَسفارِهِ و حَرکاتِه و سَکَناتِه فِى ساعاتِ لَیلِه وَ نَهارِه وَ صَدقَهٌ عَمَّا یَعنِیهِ اَمرَهُ وَ مَالا یَعنیهِ وَ مَا یُضمِنه و ما یُخلِفُه.»
خدایا! این (صدقه) از آن تو و براى توست و صدقه‏اى براى سلامتى مولایمان مهدی( عجل‏الله ‏تعالى‏ فرجه‏الشریف) مى‏باشد، و بر او درود بفرست آن هنگام که در سفر است و در تمام حرکت‌ها و استراحت‌هایش، در تمامى اوقات شب و روزش و صدقه‏اى است، ‏براى هرچه که متعلق به اوست.
یکى از علماى اهل معنا مى‏فرمود: چه در هنگام سفر و چه در هنگام حضر، وقتى که صدقه براى وجود مقدس امام زمان، ارواحنا فداه، مى‏دهید این دعا ـ دعاى فوق ـ را بخوانید.

 

فارس نیوز


  
  
<      1   2   3   4   5   >>   >